به سمت هلدینگ هُل ندهید!
هدف از تهيه اين نگارش آگاهي از تعريف، ويژگيها و نيازمنديها و همچنين شيوههاي راهبري و مديريت شركتهاي هلدينگ ميباشد. این مقاله در سه بخش ارائه میشود که این نگارش بخش اول است.
سازمانهاي توانا، توانايي زيادي براي فعاليت در قالب هلدينگ و بهرهگيري از تواناييهاي يكديگر دارند تا بدينوسيله ضمن فائق آمدن بر مسائل و مشكلات خود به رقابت در سطوح بالاتر و فعاليت در عرصههاي جهاني بپردازند. موفقيت تلاشهاي انجام شده در زمينه گروهي شدن شركتها و فعاليت بصورت شركتهاي هلدينگ مستلزم توجه به دو موضوع مهم يعني اجراي دقيق فرآيند برنامه استراتژيك و ساختار سازماني متناسب است كه در غير اينصورت عملكرد شركت هلدينگ از بازدهي مناسبي برخوردار نبوده و نتايج چندان مطلوبي را به همراه ندارد.
بنابراين سازمانهاي توانمند به منظور استفاده بهينه از توانمندي بنگاهها و افزايش كارايي مديريت، انعطافپذيري در برخورد با رقابت، كاهش هزينه، ارزش آفريني و نيز امنيت سرمايهگذاري انجام شده، فعاليتهاي خود را به عمليات هلدينگ تبديل ميكنند.
تعريف شرکت هلدینگ:
در زبان انگليسي «هلدينگ» مترادف با Corporate Parent، آورده شده است و در زبان فارسي شايد بتوان آنرا مترادف با «فراگير» و يا «مادر» قرار داد. بطور كلي سازمانهاي هلدينگ را ميتوان چنين تعريف كرد: «گروهي از شركتها كه در آنها يك شركت مالكيت و اداره و يا فقط اداره كليه شركتها را به عهده دارد.» بنابراين مديريت يك شركت معمولي با مديريت شركتهاي هلدينگ بسيار متفاوت است. از آنجا كه بازتاب عملكرد مديريت و نتايج حاصل از تصميمات اتخاذ شده بر خود شركت مادر (ستاد) تأثيرگذار خواهد بود، لذا ضروري است، مديريت ارشد به منظور تصميمگيري و اعمال نظر، علاوه بر بررسي و شناخت ستاد سازمان با ديدي وسيعتر و شناخت كامل در شركتهاي تابعه تصميمگيري كند.
تاریخچه شکل گیری هلدینگ
از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، غولهای هلدینگی، صنایع را در همة اقتصادهای دنیای غرب به تصرف درآوردند. اهمیت شرکتهای هلدینگ به سبب سهم بالا و فزایندة آنها در تولید صنعتی است. در سال 1950، حدود 75 درصد از 200 شرکت بزرگ انگلیس، بخش اصلی فروش خود را از یک کسب و کار واحد به دست آوردند. این نسبت در اقتصادهای توسعهیافتة دیگر هم به همین صورت بود. از اواسط دهة 1980، این رقم به طرز شگفتآوری تغییر یافت. امروزه، فقط 35 درصد از شرکتهای بزرگ بر یک کسب و کار واحد تمرکز دارند. این تغییر در امریکا نیز به همین روال و در همة کشورهای اروپایی مهم نیز قابل انعکاس است. این موضوع از سریعترین و ژرفترین تغییرات در ساختار صنعت است که تا به حال شاهد آن بودهایم. رونق یافتن ادغام از دهة 1980، حرکت به سمت افزایش اندازه و تنوع را سریعتر کرده است. در نتیجه، اغراق نیست اگر بگوییم که امروزه اقتصادهای توسعهیافتة جهان به طور چشمگیر به عملکرد شرکتهای هلدینگ وابستهاند. اگرچه در ادبیات امروز تجارت و پس از بحران مالی 2008 اروپا و امریکا، فلسفه و ماهیت شرکتهای هلدینگ زیر سؤال رفت، زیرا شرکتهای بزرگ آلمانی که علاقهای به تشکیل شرکت هلدینگ نداشتند کمتر دچار این بحران شدند. موضوع این بحث در مورد شرکتهای هلدینگی مانند «بنیاد مستضعفان» است که میتوانند هم در چندین صنعت غیر مرتبط ـ از فولاد گرفته تا قند و شکر ـ و هم در دو صنعت مرتبط فعالیت کنند.
دلايل ايجاد هلدينگها:
- پيچيدگي محيط (رقابت و تحولات تكنولوژيكي و ناپايداري محيطهاي بازار)
- خصوصيسازي و آزادي فعاليتهاي اقتصادي
- تنوع فعاليتهاي شركتها و گسترش قلمرو فعاليتها در نتيجه انتخاب استراتژيهاي رشد (تنوع در فرآيند توليد و ساختار و فنآوريها)
- سهم بازار و سودآوري بيشتر و كاهش هزينهها و ريسك سرمايهگذاريها
- گسترش قلمرو و تنوع فعاليتهاي شركت در نتيجه انتخاب امكانپذيري فعاليتهاي جديد، ورود به بازارهاي جديد و جهانيشدن
- ايجاد همافزايي و ارزش افزوده
- ايجاد يك مركز مديريتي، باعث ميشود تا بسياري از فعاليتها به صورت تخصصي و حرفهاي با حداقل هزينه ممكن اداره شود.
- افزايش كارآيي و بهرهوري سرمايه
- اطمينان از تداوم فعاليت هنگامي كه سهام يك شركت توسط شركت هلدينگ خريداري ميشود.
- دوري و ايمن ماندن از مسائل حقوقي (در خصوص شركتهاي خارجي) و عدم سرايت اين مسائل به شركت مادر با ايجاد شركتهاي محلي
- بهينه سازي پورتفوي و امكان ارزيابي دقيقتر عملكرد شركتهاي زيرمجموعه
- كاهش تصديگري دولت در فعاليت هاي اقتصادي
- تكميل و مديريت زنجيره ارزش در شركتها (شناسايي و برطرف نمودن حلقههاي مفقوده بين شركتهاي فعال در يك صنعت خاص)